English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8961 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trendier U مطابق آخرین مد
trendiest U مطابق آخرین مد
trendy U مطابق آخرین مد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
swan song <idiom> U آخرین سیما
at the eleventh hour U در آخرین لحظات
last-ditch U آخرین فرصت
last-ditch U وابسته به آخرین تلاش
billionths U آخرین عدد یک میلیارد
The last school day. U آخرین روز مدرسه
billionth U آخرین عدد یک میلیارد
ends U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
prints U آخرین صفحه چاپ شده
printout U آخرین صفحه چاپ شده
printouts U آخرین صفحه چاپ شده
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
printed U آخرین صفحه چاپ شده
She was dressed in the latest fashion . U آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
ended U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
for the first [last] time U برای اولین [آخرین] بار
son file U آخرین گونه کاری یک فایل
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
end U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
end U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
What is the latest news? U آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
print U آخرین صفحه چاپ شده
He emptied the glass to the last drop . U لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
This is my last chance . U این برایم آخرین فرصت است
To play ones last card U آخرین تیر ترکش رارها کردن
This is the latest mens fashion. U این آخرین مد لباس مردانه است
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
dates U افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
date U افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
queues U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
queue U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
pops U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
Last stop. All out. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
lifo U سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
trailers U آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
ring U لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
Doom U [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
identities U مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
identity U مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
When is the last train to Oxford? U چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
trailer U آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
corresponding to U مطابق
correspoundent U مطابق
correspounding U مطابق
in keeping U مطابق
even with U مطابق
frae U مطابق
corresponding U مطابق
corresponding to U مطابق با
congurous U مطابق
consilient U مطابق
confirming U مطابق
agreeably to U مطابق
accordant U مطابق
according U مطابق
respondent U مطابق
respondents U مطابق
complied with U مطابق با
similar U مطابق
in register U مطابق
incompliance with U مطابق
correspondents U مطابق
matched U مطابق
from U مطابق
secundumn U مطابق
after U مطابق
within U مطابق
similiar U مطابق
complied U مطابق با
correspondent U مطابق
pursuant U مطابق
complies U مطابق با
comply U مطابق با
according to U مطابق
complying U مطابق با
last in first out U نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
condition U ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
readme file U فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
ended U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
at my request U مطابق با تقاضای من
to correspond to U مطابق بودن
adjust U مطابق کردن
corresponding U مطابق متشابه
by my watch U مطابق ساعت من
hygienically U مطابق بهداشت
homologize U مطابق شدن
geometrically U مطابق هندسه
newfashioned U مطابق مد روز
pedagogically U مطابق فن تعلیم
correspound U مطابق بودن
pursuant to U مطابق برحسب
constitutionally U مطابق قانون
conform to U مطابق بودن با
by the square U مطابق نمونه
astronomically U مطابق هیئت
as usual U مطابق معمول
synchrinized U مطابق بودن
after the manner of U بتقلید مطابق
testamentary U مطابق با وصیت
orthodox U مطابق مرسوم
in accordance with U مطابق موافق
posh U مطابق مد روز
corresponds U مطابق بودن
fashionably U مطابق معمول
up to date U مطابق روز
synchronised U مطابق بودن
synchronizes U مطابق بودن
up-to-date U مطابق روز
synchronising U مطابق بودن
synchronises U مطابق بودن
synchronize U مطابق بودن
traditionally U مطابق احادیث
corresponded U مطابق بودن
physiologically U مطابق فیزیولوژی
poshest U مطابق مد روز
posher U مطابق مد روز
to U برحسب مطابق
correspond U مطابق بودن
relevant U وابسته مطابق
ended U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancels U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
end U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
up-to-date U مطابق اخرین طرز
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
pedagogically U مطابق علم اموزش
meets U مطابق شرایط بودن
up to date U مطابق اخرین طرز
currency U مطابق روز بودن
ethnologically U مطابق علم نژادشناسی
ideals U مطابق نمونه واقعی
ethically U مطابق علم اخلاق
classics U مطابق بهترین نمونه
discretionally U مطابق میل و اختیار
dialectically U مطابق قواعد منطق
classic U مطابق بهترین نمونه
metronomic U مطابق میزانه شمار
currencies U مطابق روز بودن
keping with one's view U مطابق نظرکسی بودن
musically U مطابق اصول موسیقی
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
ideal U مطابق نمونه واقعی
true copy U رونوشت مطابق با اصل
true life U مطابق زندگی روزمره
cut and dried U مطابق نقشه وبرنامه
cut and dry U مطابق نقشه وبرنامه
constitutional U مطابق قانون اساسی
cut-and-dried U مطابق نقشه وبرنامه
parallel U نظیر مطابق بودن با
biblical U مطابق کتاب مقدس
modular U مطابق اندازه یامقیاس
reconstruction U نمونه مطابق اصل
paralleled U نظیر مطابق بودن با
technically U مطابق اصول فنی
anatomically U مطابق علم تشریح
quite the thing U مطابق بارسم معمول
meet U مطابق شرایط بودن
accentually U مطابق تکیه صدا
parallels U نظیر مطابق بودن با
parallelling U نظیر مطابق بودن با
parallelled U نظیر مطابق بودن با
paralleling U نظیر مطابق بودن با
to keep step to a band U مطابق موزیک پازدن
reconstructions U نمونه مطابق اصل
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
with the sun U مطابق گردش عقربک ساعت
sunwise U مطابق گردش عقربک ساعت
standardization U مطابق معیار خاص دراوردن
orthodox U مطابق عقاید کلیسای مسیح
sovietize U مطابق رژیم شوروی کردن
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
grammatically U مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
answer U بدرد خوردن مطابق بودن
answered U بدرد خوردن مطابق بودن
answering U بدرد خوردن مطابق بودن
answers U بدرد خوردن مطابق بودن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
Recent search history Forum search
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com